کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : مجتبی حاذق     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

مُردن به زیر پـای تو أحلی من العسل            پرپـر شدن برای تو أحــلی من العسل

بی شک برای من پدری کرده ای؛ عمو            آن طعم بوسه های تو أحلی من العسل


آه ای عمو به شکل یتیمانه پر زدن           با نیزه تا خدای تو أحلی من العسل

من مثل مــادرت سپــر جــان حیــدرم            پهلــوی من فــدای تو أحلی من العسل

من مـی روم که از لـبۀ تیــغ بـگـذرم            من می روم بجای تو أحلی من العـسل

: امتیاز

شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

آیــیــنــۀ جــمــال خـداونــد ذوالــجــلال            !بـر عـارضت سـلام رســول و درود آل

ای مصطفی خصائل و ای مرتضی کمال            ای فــاطمی حقیقت و ای مجـتبی جــمال


ریـحــانــۀ امـام حــســن، ژالـۀ حــسیــن

در بــاغ سبــز کــرب‌ وبــلا لالۀ حسیـن

آیــیـــنــۀ جــــمــــال دل‌آرای پــنــج‌ تــن            پا تا به سر حسینی و ســر تا به پا حسن

در بین خــانــدان حســن شــمــع انجـمـن           گل‌ بوسه‌های یــوسف زهــرات پیــرهـن

باید کــمــال حُسن پــیمــبــر بخــوانـمـت

بــایــد عــلی اکــبـرِ دیـگــر بخــوانـمـت

جان هـا فـدات باد کـه در حجله‌گاه خون            ماه رخت ز خـون جبین گـشت لاله‌گـون

عـود و عبیر و سـوز دل و شعلــۀ درون            زخمت به جای لاله به تن از عدد فزون

جای حنا خضاب ز خون گشت پیکـرت

جای ستـاره سنگ فرو ریخت بر سرت

ازخون خضاب گشت تو را دست و موی و رو            کردنـد نیــزه‌ها به تنت جـمله ســر فــرو

آبی نــبـود تـا که از آن تـر کــنـی گــلــو            خــاتــم نــهـاد در دهـن تــشنـه‌ات عـمــو

خــاتم نه! بـلکه حــلــقـۀ دامــادی تو بود

این داسـتــان حـجـلگــه شـادی تــو بــود

مـاه رخـت بـه پـردۀ خــون در زوال شد            ســرو قـد حسیـن، خــمیـد و هــلال شــد

خون دلت به خصم حــرامی، حــلال شد            جــان داشتی هنـوز و تنت پــایــمال شـد

زیــر ســم سـتـور عــمـو را صـدا زدی

تا روی دست‌های عمو دست و پـا زدی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بایـد شب عـــروســی تـو، مــاه‌پــاره‌هــا            ریــزند جــای نقل به فــرقت ستــاره‌هــا

ملک وجــود پر شــود از جـشـنــواره‌ها            گــیــرنــد تـا قــیـام قــیــامت هــزاره‌هــا

آیــنـد انــبــیـا همـه بـر دیـده‌ بــوســی‌ات

آرند گل به مجلــس جشن عــروســی‌ات

شیــرینی زفــاف تو "احلــی من العـسل"            افــتـاده بـود زلـف تـو در پــنــجـۀ اجــل

خــوش با خـدا معــامــلــه کردید از ازل            پــوشاند خــون به آرزویت جــامـۀ عمل

بـا قصــۀ تــو زنــده شــود یــاد کــربــلا

دامــادهــا فـــدای تــو دامـــاد کــــربــلا

زبانحال حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تا لاله گــون شود کـفـنــم بیـشتـر زدند            از قصد روی زخــم تنــم بیشتــر زدند

قبل از شروع ذکر رجز مشکـلی نبود            گفتــم که زادۀ حــسنــم بیــشتــر زدنـد


این ضربه ها تــلافی بـدر و حنین بود            گــفتــم علــی و بر دهنــم بیشتــر زدند

از جنس شیشه بود مگر استخـوان من            دیــدنـد خــوب می شکــنم بیـشتر زدند

می خـواستند از نظــر عـمق زخــم ها            پهلــو به فــاطمه بــزنم بیــشتــر زدنـد

دیــدند پا ز درد روی خــاک می کشم            در حــال دست و پا زدنـم بیشتـر زدند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا از گــلــم گلاب غلیـظـی در آوردند            با نعــل تــازه بر بــدنم بیــشتر زدنــد

شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غزل

زره انــدازه نشد پس کـفـنـش را دادنـد            کم ترین سهمیه از سهــم تنش را دادند

بی جهت نیست تماماً بغلش کرده حسین            بعد ده ســال دوبــاره حَسنش را دادنـد


قاسم انگار در آن حظه "انا الهو" شده بود            سر این "او" شدنش بود "من"ش را دادند

تا که حــرز حسنی هــمره قــاسم باشد            عمه ها تکـه ای از پیــرهـنش را دادند

داشت با ریـخـتــنش پای عمو کــم شد            چه قــدر خوب زکــات بدنش را دادند

گفت یعقوب: تن یــوسف من را بدهید            گفت یعـقــوب: ولی پیـرهنش را دادند

: امتیاز
نقد و بررسی

به بیت زیر فقط به عنوان یک تخیل شاعران میتوان نگاه کرد والا قصه ای خیالبافانه بیش نیست و صحت ندارد

تا که حــرز حسنی هــمره قــاسم باشد            عمه ها تکـه ای از پیــرهـنش را دادند

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ پرانی نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و اورا به شهادت رساندند، ضمنا نیزه به پهلو زدن نیز مستند نیست بلکه حضرت قاسم با شمشیری که به فرق مبارکشان زده شد به شهادت رسیدند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

داشت مجذوب کلیم الـلهی خود می شد            سنگ ها نیز جــواب سخـنش را دادند

زبانحال حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شور و شوقم را ببین، یاور نمی خواهی عمو؟            اکبری یک ذره کوچکتر نمی خواهی عمو؟

تاب دوریِ مرا اینجــا دل پــاکـت نداشت            قاسمت را پیش خود آن ور نمی خواهی عمو؟


چهرۀ زهــرایی ام زیباست اما یک رجز            روز آخـر با دم حیــدر نمی خواهی عمو؟

شال بردوش وگریبان باز وصورت قرص ماه            در میان کربلا محشـر نمی خواهی عمو؟

وقت رفتن تو مگر با یاد زهـرا مــادرت            بر فراز نیزه هجده سر نمی خواهی عمو؟

پیکرم گرچه ضعیف است؛ لیک نسل حیدرم            یک فدایی این دم آخـر نمی خواهی عمو؟

یادگاری از حسن بودم گلی از باغ عشق            از برادر هدیه‌ای پرپر نمی خواهی عمو؟

: امتیاز
نقد و بررسی

بیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پیکرم شاید سم این اسب ها را خسته کرد            یک فدایی این دم آخـر نمی خواهی عمو؟

شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : رضا جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

اگر روز است قرص ماه پس چیست؟            اگر دریــاست دلو چــاه پس چیست؟

اگــر رزمنـده، خود و جــوشنش کو؟            عبــا و قــامت کــوتــاه پـس چیست؟


************

چنیــن که بـی قــراری وای بــر من            ســوار بــی مــهــاری وای بــر مـن

عــلی اکبــر که جوشن داشت آن شد            تو که جــوشــن نــداری وای بر من

************

خــدایــا این پــسر آیــینــۀ کـیـسـت؟            میــان خــاک این گـنـجـینــۀ کیست؟

صــدای خُــورد گــشــتــن آیــد امــا            صــدای استخــوان سیــنــۀ کیــست؟

: امتیاز

زبانحال نجمه مادر حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سینه ات را مــادرانه هر نفس بوسیده ام            گیــسوان عـنـبـرین را به هــم تــابیده ام

سیزده سال است پای هر مناجات سحــر            عطر و بوی مجتبی را از لبت بوئیده ام


با نیــابت از پــدر هــمــراه عمـه زینبت            من به دست خود کفن بر پیکرت پوشیده ام

بعد از آن تشـیـیـع غــم بـار امام مجـتـبـی             با صدای هلهله عمری به خود لرزیده ام

استخوانهای تنت با خاک صحرا شد یکی           ای گل یاس میان خاک و خون غلطیده ام!

تار می بینم ز بس منزل به منزل در پیت           دست های پینه دارم را به سر کوبیده ام

هر دمی شد راس تو با محمل من رو به رو          خون تازه از سرم میریخت روی دیده ام

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر دارای ایراد محتوایی است و به نوعی ذم اهل بیت است لذا تغییر داده شد

در  پی آن آبرو ریــزی تشــیــیع حسن             با صدای هلهله عمری به خود لرزیده ام

بیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا که دیدم جای نعل اسب روی صورتت           دست بر گیسو به دور پیکرت چرخیده ام

از  قیــاس تکه های پیکــر تو با حسیـن           فرق نعـل کهنه را با نعل تــازه دیــده ام

شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همان که از لب هر غنچه آب می گیـرد        ز برگ های تن گل گلاب مــــــی گیرد

کسی به لالایی سنگ ها رود در خواب        که رفـتـنـش ز حــرم خــواب می گیـرد


ز قصّــه ی تن و تابوت و تیر پرسید و        به سنگ و نیزه زهرسو جواب می گیرد

که گفته است که وقـت نماز آیات است         خسوف گشــــته و یـا آفتاب مــــی گیرد

رکاب صبح عمویش گرفت وشـب، دشمن         برای نیزه ســـواری رکــاب مــی گیرد

: امتیاز
نقد و بررسی

 بیت زیراگر چه از نظر شعری زیباست اما  شایسته مقام امامت نیست و در شعر هیات کاربرد ندارد ضمن اینکه زیر سم اسبان ماندن حضرت قاسم صحیح نیست

چه ساقی است که از تاک سیـزده سالــه            به یاری سم اســـــبان شــــراب می گیرد

زبانحال حضرت قاسم با سید الشهدا علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غزل

بس که زخم ازچارسوبنشسته بر زخم تنم        پیرهن مانند تن، تن گشته چون پیراهنم

گشتــه ام نقش زمین مگذار پــامـالـم کنند        گر چه پرپر گشته ام آخرگل این گلشنم


بی زره آورده ام رو جـانب میـدان عشق         تا بدن صد چاک تر گردد به زخم آهنم

دوش با من گفتی ای جان عمو قربـان تو        آن که در راه عـمــو باید فـدا گردد منم

زودتربشتاب و جسمم را ببرگیر ای عمو        زآنکه میخواهم درآغوش تودست وپا زنم

من به جای اکبر و تو نیزهمچون مجتبی        دست افکن چون پدر ازمرحمت برگردنم

(میثم) از این آتش سوزان دل و جان را بسوزد        تا زسوزت شعله بر خلق دو عـالم افکنم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا موضوع عروسی و زیر سم ماندن صحیح نیست

ای عمو باز آو، بر من یک مبارک باد گو             کز حنای سرخ خون گردیده گلگون دامنم

ای همه فریاد رس آخر به فریادم برس           زیر دست و پا شکسته استخوان های تنم

بیت زیر هم بیشتر مدح شبیه به ذم است و شایسته امام نیست لذا حذف شد

جنگ را بگذارو ازچنگ عدویم وارهان           دوستــم آخـــر برون آر از میان دشمنم

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

از خیمه خرامید قد و قــامت قــاسم            قرص قمر آل حسن حضرت قاسم

دل میبرد از اهل حرم طلعت قاسم             یاد حسن احیا شده از حالت قــاسم


در چشم خریدار ، عقیق یـمن آمـــد

انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد

این قامت رعنا به حرم کرده قیامت            تکرارِ حسن آمده با هیبت و عـزت

پوشیده کفن جای زره بر قد وقامت            شاید که بگیرد زعمو هدیة رخصت

سربــاز سپـــاه علیِ بت شکن آمــد

انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد

در پیش نگاه حرم و دیده ی عباس             شد راهی میدان ثمر باغ گل یاس

میریخت زچشمان عمو بارش الماس            میدید از آن دور،عدواین همه احساس

بر مقدم او نُقل  وگلِ یـــاسمن آمــد

انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد

افکند نقاب از رخ وسربند عیان شد           یا زینبِ پیشانیِ او ورد زبـــان شد

فریاد اَن ابن الحسنش نُقل دهان شد            این همهمه در لشگر کفار بیان شد

این کیست که جای زِرهش با کفن آمد

انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد

ناگــاه رقیبانِ دغـل حیــلــه نمودنـد            روبَه صفتانی که ز هــر طایفه بـودند

گِردِ یلِ نامیِ حسن حـلـقــه گشودند            هر لحظه براین حصر، زکفارفزودند

از هــر طرفَش نـیـزه میان بدن آمد

انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد

آن قامت رعنا و همان آیت سبحــان           با نیزه و شمشیر،هم آغوش، شد این سان

فریاد زد از زیر سم مرکبِ  عدوان           این سینه ی بشکسته فدای تو عموجان

زهــرا به کنار تن بی جــان من آمد

انگار به یاری حسینش ، حـسن آمد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع ارزق شامی در هیچ کتاب معتبری نیامده است و جزء تحریفات عاشورات لذا بند زیر حذف شد

با جنگِ نمایان خودش کرد قیامی             هرکس که رجز خواند ز جنگاور و نامی

پس یکسره شد کارِ یلان نیز تمامی             یک ضربه زد و گشت دو نیم اَزرَق شامی

این تازه جوان را مددِ ذوالمنن آمد 

انگار به یاری حسینش ، حسن آمد

زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غزل

اشکهای حسن از چشم تــرت میریزد            نالۀ اهـــل حــرم دور و برت میریزد

پسرم با رجزت لرزه به میــدان افتاد             هیبت لشگری از این جگرت میریزد


گرچه با باقی عـمـامه رخت را بستم             جذبه حیــدری ات از نظرت میریزد

ازتماشای تو یک دشت به تکبیرافتاد             جلوه ی ذات خدا از شجرت میریزد

حمله ای سوی عدوکردی وسرهامیریخت             لشگر ابــرهـه با یک گذرت میریزد

دورتا دور تو خاراست گلم زود بیا              پــای این منظره قلب پـدرت میریزد

ناله ات را که شنیدم نـفسم بـند آمد..             دیــدم ای وای تن محتضرت میریزد

بکشم روی زمین پیکر تو میپاشد!               ببرم بر سر دوشم کـمــرت میریزد!

کاش میشد به عبایی ببرم جسمت را              دست سـویت ببــرم بیشترت میریزد

شاخ شمشاد من از سم فرس سروشدی             که به هرجای بیابان خبرت میریزد..

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تازه داماد من!آماده ی پرواز شدی          وقت نقل است ولی سنگ سرت میریزد

زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غزل

با نقاب بسته هم محـشر کند ابــروی تو         یک حرم دل دلربا سرگشته ی گیسوی تو

تــا صدای نالــه آمد که عـمـو مُردم بیا          همچنان باز شکاری تــاخـتم رو سوی تو


ازسر زین گو چگونه برزمین افتاده ای          جای نیزه از دو سو پیداست بر پهلوی تو

از سرمرکب زدم دست عدوی بی حیا           تاکه دیــدم بیـن مشتش کـاکــل گیسوی تو

جنگ مغلوبه شده مـادر نگهدارت بود          میرسد تنها ز زیــر ســم مرکب بــوی تو

پا مکش برخاک کاری برنمی آید زمن          میزنی پرپر خجــالت میکـشم از روی تو

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی حذف شد، ضمنا موضوع زیر سم اسب ماندن حضرت قاسم صحیح نیست بلکه عمربن سعد ازدی به زیر سم اسبها رفت و به درک واصل شد

جنگ مغلوبه شده مـــادر نگهدارت بود             میرسد تنها ز زیـر سم مرکب بــوی تو

تا نریزد جسمت از لای کفن بنگر زنم             یک گـره آرام بین ساق پا تا زانـــوی تو

شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

او بود و یک لشکر، ولی لشگر، چه کردند              با یاس ســرخ بــاغ پیغمبر، چـه کــردند

گــرگــان کوفه، جسم او در بَر گــرفتـند              با هــم گــلاب از آن گل پـرپــر گـرفـتند


با ســوز دل زخــم تنش را تــاب دادنــد               آن تـشـنـهْ لب، را از دمِ تـیــغ آب دادنـد

جسمش ز نوک نیزه با جوشن یکی شـد               پیـراهــن خــونیـن او، با تن یـکــی شــد

"بن‌سعد ازدی" بر تنش زد نیزه ازپشت              هر سنگـدل، یکـبار آن شهزاده را کشت

افتاد، روی خــاک و عـمـو را صـدا زد               مانند مــرغ ســر بریــده دست و پــا زد

فـرزند زهــرا همچـنــان بــاز شکـاری                آمــد بــه بــالای ســرش بــا آه و زاری

در دست گـلچـیــن، دید یاس پرپرش را                می‌خواست،کز پیکرجدا سازد سرش را

با تیغ بر او حمله، چــون شیـر خدا کرد               دست پـلـیــد آن ستـمـگــر را جــدا کـرد

لشکــر، بـرای یــاری او حـمـلــه کردند               آوخ! که با آن پـیـکــر خونین چه کردند

از میـهـمــان خویش اسـتـقـبــال کــردند               قـــــرآن ثـــارالله را پـــامـــال کـــردنـــد

با آنـکــه بر هـر داغ، داغ دیگرش بود                این داغ دل، تـکــرار داغ اکـبــرش بـود

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سینه به سینه رو به حرم می برم تو را           باشد، به رویِ زخمِ پَرَم می برم تـو را

آنقدر خــاطــرِ تو بـرایـم عـزیـز هست           حتی شده به رویِ سـرم می برم تـو را


چه آبــروئی از مـنِ تنـهــا خـریـده ای                ای داغِ مانده بر جگرم می برم تـو را

خیـلــی مواظبم كه نریزی ز دستِ من                بر مژه های چَشمِ تــرم می برم تـو را

طاقت بیــار چند قــدم بیشتر كه نیست                با آب و تـابِ بیـشـتــرم می بـرم تو را

از هـم مپاش، كارِ مـرا زارتــر نكــن                 من قول داده ام ببـرم، می بــرم تو را

در چَشمِ مـادرت به چه رویی كنم نگاه            ای بی زِرِه شده سپـرم، می برم تو را

بردنــد بـرعبـا پـسرم را ولـی خــودم                 هر طورهست ای پسرم، میبرم تو را

نازك شدی ز پیـرهنـت پیـرهـن تـری                 تا نشكنی تكان نخورم می بــرم تو را

روشن شده است چَشمِ من از قدّ كشیدنت                سینه به سینه روبه حرم می برم تو را

: امتیاز

زبانحال حضرت قاسم با سید الشهدا علیه السلام

شاعر : علی اشتری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شعــری سروده ام به بلنـدای کــربــلا              هــر مصرعش حکایت شبهای کــربلا

من یــادگــار نـستــرن بــاغ کـوثــرم                غیر ازغم حسین غمی نیست درســرم


من آبــرو بــرای یـتـیـمـان گــرفته ام                شکــر خــدا اجازه ی میدان گـرفته ام

خورشیدم ازکرانه ی زهرا دمیده است               حُسن حَسن میانه ی میدان رسیده است

از حُسن رویــم آبــروی ماهتـاب رفت              مژده، که پای کوچک من تا رکاب رفت

شیرازه ی مفاصلم از هــم گسسته شـد               هر بـنـد استـخــوان تن من شکـستـه شد

بنگرعمو مرا که در این حال محتضر               قــدّی کشیده ام که تـو نشناسی ام دگـر

احلی من العسل شده احــوال این یتـیـم               بنگر عـمــو شکسته شده بال این یتـیـم

لب تشنه تر ز تشنگی ام کــوثری نشد               پاشیده تـر ز پیکــر من پـیـکــری نشد

من خــاطــرات سـبــز دیــار مدینـه ام               گل کرده جای سمّ ستوران به سیـنه ام

: امتیاز

شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : علیرضا لک نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

چشم هایش همه را یاد مسیـحــا انداخت             در حرم زلزله ی شــور تمـاشـا انداخت

هیچ چیزی که نمی گفت فقط با گــریــه                جلوی پای عمو بود خـودش را انـداخت


با تعجب همه دیــدنــد غــم بــدرقـه اش                 کوه طوفان زده را یک تنه ازپا انداخت

بی زره رفت و بــلا فاصله بــاران آمد                 هر کس از هر طرفی سنگ به یک جا انداخت

بی تعادل سر زین است رکابی که نداشت                نیزه ای از بغل آمد زد و او را انـداخت

اسب ها تــاختــه و تـاخـتــه و تاخته اند                پس طبیعی است چه چیزی به تنش جا انداخت

با عـمــو گفتن خود جــان عمو را برده                آنکه چشمش همه را یاد مسیحا انـداخت

: امتیاز

زبانحال حضرت قاسم با سید الشهدا علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جان سپــر، شمـشـیر آه دل، زره پیراهنم         دل شکسته کــام تشنــه اشک دامن دامنم

آن که گرید بر غریبی امامش زیــر تیـغ            وآن که درامواج خون بر مرگ می خندد منم


من که خود سینه سپر کردم به استقبال تیر         احتـیـاجی نیست بر تیغ و کلاه و جوشنم

آب تـیـغـم در گـلـو شیرینی کـامم عطش             زخــم روی زخــم، تنها مرهم زخم تـنـم

ای پــدر بر دیــدۀ من پـای بگذار و ببین             وقت جان دادن بود دست عمو بر گردنم

گاه، گریم برحسین وگاه، سوزم ازعطش             در میان آب و آتش هـمـچو شمع روشنم

ازهمان روزی که پا بگذاشتم در این جهان             منتظر بودم که سر در مقدم یـار افـکـنم

ای عموجان،من که عمری درکنارت بوده ام             حـال بـنگــر بی کس و تنها کنار دشمنم

گر چه (میثم) کم بود از خار راهی پیش ما              فیض بخش او زعطرخویش دراین گلشنم

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غزل

گل من چرا زخمی از نیش خـاری              پـــراکـنــده در دامــن لاله زاری؟

مرا داغ لب‌های خشک تو بــر دل              تو بهرچه ازچشم خود اشکباری؟


تنت مثل جــوشن شده حلقه حلقـه                    تو دیگر نیازی به جـوشن نـداری

مزن اینقدر دست و پا روی دستم                قـرار دل مـن چـرا بـی‌قـــراری؟

تو ماه به خون خفـته‌ام در زمینی                    تو باغ خــزان دیــده‌ام در بهـاری

شهیدان نهادند بر خاک، صورت                تو سر بر سردوش من می‌گذاری

چگـونه عــمـو زنـده بـاشد ببـیـنـد                   تو جان برسر دست اومی‌سپاری؟

چگـونه عسل از دم تیغ خـوردی                    که خون از دهان تو گردیده جــاری

خدایت دهد اجر، «میثم» که بـر ما                   ز دل می‌سرایی، به خون می‌نگـاری

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه روایت اعلام شده است در لحظه رسیدن امام به بالین حضرت قاسم، ایشان زنده بوده است این بیت معنی ندارد

همه آرزوی عـمـویت همین است                   که یک بار، یک ناله ازدل بـرآری

زبانحال حضرت قاسم با سید الشهدا علیه السلام

شاعر : رضا جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

رفتند یـک بــه یک همـۀ هـمرهـان مــن          من مانــدم و غــمی ‌که بریــده امـان من
صحبت زچند قطرۀ کوچک گذشته است          ابــر بــهار مــی‌چــکد از آســـمان مـــن


شیرین‌تر ازعسـل که شــنـیـدی، بـیا بـبین         بــگذار لحـظه‌ای تـو زبان در دهان مـن
مــن داغ پــای‌کــوبــی صـد نــعـل دیده‌ام          بایــد ز ســمّ اســب بـپــرسی نـشـان من
آهــستــه‌ام بگیــر و در آغــوش خود بـبر         بیــرون زده ز سـینه‌ی من استخـوان من
خونــم بــه روی سـطح زمین تند می‌رود         تا زودتـــر تــمــام شــود امــتحــان مــن
مــن دل شـکسته عـمر خـودم را نوشته‌ام          بایــد شکـسـته خـوانــده شود داستان من

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مـن داغ پـای‌کـوبـی صـد نــعــل دیــده‌ام         بایــد ز سـمّ اسب بـپـرسی نـشـان من

زبانحال حضرت قاسم با سید الشهدا علیه السلام

شاعر : رضا جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

به شوق همرهی‌ات کربلا نشین شده‌ام            میان دُردکشان تو بهتـــرین شـــــــده‌ام

مرا مجوی که چـیزی ز من نمــی‌یابی           که با طهارت این خاک‌ها عجین شده‌ام


بیا و پیــرهنــــم را ز خــاک‌ها بــردار           اسیر پنجۀ صد گرگ در کمین شــده‌ام

ببر به درد و بــلایـت ســلام قاســم را            که بین حلقه‌ی انگشترش نگـین شده‌ام

به زیر شیهۀ اسبان صدای من گـم شد            همین یـتـیم شکسته‌ نفس، همیـن شده‌ام

مرا به دیده‌ی یک آسـمــان نگــاه کنید           کـنون که هــم‌نفس چند نقطه‌چین شده‌ام

مـیـان هــر دهـــه‌ی اوّل مــحــرّم تــو           دلم خوش است اگر شام پنجمین شـده‌ام

: امتیاز

شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای سینـــۀ شکستـــه دلان نینـــوای تـــو            لبـــریـز نیـنــوای وجـــود ازنـــوای تــو

جان حسین و نجـل حسن،عشـق زینبین            آغـوشِ گــرم حـضرت عبّــاس جـای تـو


قرآن پــــاره پــارۀ پاشیـــده بـر زمیـن!            گــلبـــوسۀ عـمو به هـــمه آیه هــای تـــو

سرتا سر وجــود تــو مثـل حَسـن حَسن            خُلق تـو، خوی تو، سخـن تو، صـدای تو

توقاسمی که شخص حسن خوانده قاسمت            قسمت شـود جحیم و جنان در رضای تـو

یک بـاغ لالــــه و نــفس سیــزده بهــار            ای مــــاه چـارده شــده مـحــو لقــای تـو

تو بـر حسین مثــل علی اکبر، او حسن            توســوختی به پای وی و او به پـای تـو

ریحانه ی رسـول که جـان جهان فداش            رو کرد بــر تو گفت که جانـم فدای تـــو

شب بـود و عشقبــازی تـو با نماز شب            می بُـرد دل زیــوسف زهرا، دعـای تــو

قبــر تـو در قبور بنی هاشـم است لیک            در قلب ما بـنــا شده صحن و سـرای تـو

پیــراهن تو بـود زره، سیـنـه ات سپــر            جوشـن شدنـد بر تـــن تـو زخمهـای تــو

برروی دستهای عمو دست و پـا زدی             انــگار بـــود دست عمــو کــربلای تـــو

در نینوا صدای تو خـاموش شـد ولـی             در هـردلی است نـالـه ای از نینــوای تـو

میثم چنین نگاشت که ای غرق درحسین             مثل حسین گشـــت خــدا خـون بهـای تـو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دامادِ حجلــه گاه شهـــــادت کـــه زخــم هـا             شـــد جـامه ی زفـــاف به قدّ رسـاـــی تـــــو

بالله روا بـــــود که به یــــاد عـروســی ات             گـــردد عروسی همـه، بــــزم عـــزای تـــو

دامــاد را نـدیــده کســی زیـــــر ســم اسب             ای چشم اسب هــا همــه گـریان بـــرای تــو